اخبار
کد خبر : 11162 ۱۳۹۹/۰۸/۱۴   ۱۸:۱۰:۱۷

نگاه؛
جوامع درحال گذار و فراگیری از اسکیزوفرنی فرهنگی

 

«آبراهام مازلو» روان‌شناس آمریکایی هِرَم نیازها را برای انسان ترسیم کرده‌است، «الوین تافلر» جامعه‌شناس و آینده‌پژوه آمریکایی دوره‌های تاریخی را برمبنای نظام تولید رسم کرده‌است.

به گزارش نای قلم، در این گفتار براساس نظریات این دو نفر به کنکاش راجع‌ به نیازهای بشری، تاریخ تمدّن (توسعهٔ فرهنگی) و ارتباط آن با رشد اقتصادی پرداخته‌ام. مازلو راجع‌ به فرد انسان، نظریه‌‌پردازی کرده و تافلر راجع به جامعه‌ی بشری، من این دو نظر را با هم درآمیخته‌ام و نسبتی بین رشد اقتصادی و رشد فرهنگی یک جامعه برقرار کرده‌ام.

دکتر محمدرضا سرگلزایی در سایت خود آورده است، در عصر شکار سطح نیازهای انسان در حدّ نیازهای فیزیولوژیک است و انسانی که در این سطح زندگی می‌کند، نیاز به امنیت برای او اولویت اصلی نیست زیرا به شدّت درگیر زمان حال است و مفهوم آینده برای او شکل نگرفته‌است. ولی در عصر کشاورزی نگاه به آینده مفهوم پیدا می‌کند زیرا کشاورز باید بداند کی شخم بزند، کی وجین کند و کی محصول را درو کند. پس عصر کشاورزی عصر اولویّتِ امنیت (safety) است. ضرب‌المثل‌های «آسّه برو آسّه بیا که گربه شاخت نزنه، کلاه خودت را محکم بگیر باد نبره، ما نه سر پیازیم نه ته پیاز» ناشی از طرحواره‌های عصر کشاورزی هستند. صنعتی شدن که با اختراع ماشین بخار آغاز شد، بسیاری از تعاملات جامعهٔ بشری را تغییر داد .

از مهم‌ترین این تغییرات، لغو برده‌داری بود چرا که هزینه‌ای که برای نگهداری بردگان باید صرف می‌شد در مقایسه با هزینهٔ نگهداری از ماشین مقرون‌ به‌ صرفه نبود. همین‌طور شکل‌گیری فمینیسم (یا دادن فرصت شغلی برابر به زنان) نیز در این عصر شکل‌گرفت. زیرا انرژی مکانیکی جای انرژی عضلات را گرفت و نقش کارگر تغییر کرد. جوامع «درحال گذار» هم‌چون جامعهٔ ما که در مرز بین عصر کشاورزی و عصر صنعت گیر کرده‌ است، نمودهای جمعی و فراگیری از اسکیزوفرنی فرهنگی را به نمایش می‌گذارند .

در جامعه صنعتی (مُدرن) علاوه بر رفع نیازهای فیزیولوژیک، امنیت هم برای اغلب مردم تأمین می‌شود زیرا نهادهای مدنی برقرارکنندهٔ امنیت به‌وجود می‌آیند، دولت شکل می‌گیرد و تأمین اجتماعی ایجاد می‌شود پس انسان‌ها به طبقهٔ بالاتر نیازهای مازلو صعود می‌کنند، نیاز به عشق و محبّت اهمیت زیادتری پیدا می‌کند و نیاز به احترام نیز در این عصر اولویت بالایی پیدا می‌کند. در عصر اطلاعات که با اختراع ماشین‌های محاسبه‌گر (کامپیوتر) شروع شد، ماشین‌های هوشمند جای انسان را در مدیریت ماشین‌های مکانیکی گرفتند و اتوماسیون به مکانیزاسیون افزوده شد.

انسان‌ها با اختراع یک «شبه مغز» درگیری بیشتری با مساله ماهیت هوش و آگاهی پیدا می‌کنند و افزایش اوقات فراغت، درگیری شمار بیشتری از مردم را با مساله «معنای زندگی» ایجاد می‌کند. انسانی که از دغدغهٔ دائمی نیازهای فیزیولوژیک و نیاز به امنیّت، عشق و احترام آزاد شده‌ باشد بیشتر درگیر کشف خویشتن، آفرینش خویشتن و کشف معنای زندگی است، پس self-actualization (تحقّق خویشتن) نیاز عمدهٔ این فرد می‌شود.

در جامعه پَسامُدرن کسی که مطیع است از حیث روانی مریض محسوب می‌شود در حالی‌که در جامعه فئودال (کشاورزی) کسی که خلاّق و آزاد‌اندیش است مریض است. به قول «میشل فوکو» در کتاب «تاریخ جنون»: « آنچه در یک دورهٔ تاریخی ملاک سلامت روان است در دورهٔ تاریخی دیگر نشان بیماری می‌شود!»

مشکل جایی است که در یک جامعه هم‌زمان، طرحواره‌ها، باورها و نگرش‌های دوره‌های مختلف تاریخی در کنار هم جاری باشند، در نتیجه انسان‌ها دچار تناقض و تعارض و تضادّ دائمی درونی خواهندبود. پدیده ای که «داریوش شایگان» آن را «اسکیزوفرنی فرهنگی» نامیده‌است.

شایگان می‌گوید: «اگر به اسکیزوفرنی فرهنگی آگاه شوید، ذوحیاتین می‌شوید، هم می‌توانید در آب زندگی کنید و هم در زمین. اما اگر به آن آگاه نباشید، فلج‌تان می‌کند. درواقع اسکیزوفرنی فرهنگی مانند یک کمپلکس است که اگر روان‌کاوی‌اش کنید و بشکافیدش، می‌فهمید که شما دو دنیا دارید که الزاماً باهم نمی‌خوانند. اما شما می‌توانید با این دو دنیا کنار بیایید و بازی کنید، منتها کلیدهای مختلف می‌خواهد امّا اگر این عقده‌ها گشوده نشوند، شما را تسخیر می‌کنند.»

جوامع «درحال گذار» هم‌چون جامعهٔ ما که در مرز بین عصر کشاورزی و عصر صنعت گیر کرده‌است، نمودهای جمعی و فراگیری از اسکیزوفرنی فرهنگی را به نمایش می‌گذارند که به نمونه‌ای از آن در مقالهٔ «فمینیسم شترمرغی» اشاره کرده‌ام و در کتاب «حرف‌هایی برای امروزی‌ها» (انتشارات بهار سبز) به تفصیل به آن پرداخته‌ام.

در دیدگاه‌های طرح شده در این مقاله، توسعهٔ فرهنگی معلول رشد اقتصادی و ایجاد ارزش افزوده هستند. قطعاً این دیدگاه همانند هر دیدگاه دیگری در علوم انسانی مورد نقدهای جدّی قراردارد. پیش از این در یادداشت دیگری با عنوان «فوکو-مارکس-فرهنگ-اقتصاد» به ارتباط دوسویهٔ اقتصاد و فرهنگ پرداخته‌ام.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا