اخبار
کد خبر : 11041 ۱۳۹۹/۰۷/۲۴   ۱۰:۴۰:۲۹

یک روانشناس تاکید کرد؛
امنیت شغلی و اقتصادی دو فاکتور مهم در ارتقای سلامت روان

 

نبود امنیت شغلی و امنیت اقتصادی، سلامت روان نیروی کار را به خطر انداخته که این اتفاق هشدار دهنده می‌تواند عواقب جبران‌ناپذیری داشته باشد.

 باور اغلب افراد این است که کار می‌تواند در حفظ تعادل روحی و کاهش مشکلات روانی تاثیرگذار باشد، آنقدر که در میان عامه مردم معروف است که آدم بیکار، بیمار است.

پژوهش‌های مختلفی نشان می‌دهد که کار علاوه بر بعد اقتصادی و مالی بر دیگر ابعاد شخصیت افراد تاثیر می‌گذارد، ازجمله اینکه کار هویت‌بخش است. خیلی وقت‌ها انسان‌ها را با کارشان می‌شناسیم، ولو اینکه کارشان را اتفاقی به دست آورده باشند یا حتی آن را دوست نداشته باشند. شاید ریشه مشکلات روانی شاغلان (فارغ از مشکلات فردی) نهفته در همین دو امر مرتبط با کار یعنی بعد اقتصادی و علاقه به کار باشد.

یک روانشناس می‌گوید: طبیعتا فردی که کار می‌کند فشارهای کمتری را احساس می‌کند. فرد شاغل درآمد دارد و مهمتر از آن تنبل و بی‌خیال محسوب نمی‌شود. بر این اساس او نسبت به یک فرد بیکار کمتر در معرض آسیب روانی است یا بهتر است گفته شود باید کمتر در معرض آسیب باشد، اما در جامعه ما به دلایل مختلفی وضعیت برای بسیاری از شاغلان برعکس است.

بهروز ساسانی توضیح می‌دهد: جامعه سمت و سویی پیدا کرده که فرد غیرپولدار بی‌عرضه تلقی شود. وضعیت دستمزدها هم که مشخص است و افراد با حداقل حقوق تنها می‌توانند یک سوم نیازهای خود را پوشش دهند. فرد مجبور است سختی کار را تحمل کند و در عین حال به دلیل مکفی نبودن حقوق و بی‌پولی تحقیر هم می‌شود. چنین فردی احتمالا مدام از خودش می‌پرسد کجای کار من اشتباه است؟ من که دارم کار می‌کنم و شب و روزم را نمی‌شناسم، چرا باید وضعیت مالی‌ام اینطور باشد؟

 این روانشناس ادامه می‌دهد: علاوه بر این خود سرزنش‌گری موارد دیگری هم هست که فشار بر نیروی کار را افزایش می‌دهد. بیکاری بالا در جامعه رقابت برای کاریابی را سخت‌تر کرده است. چون وقتی فردی بیکار شود ممکن است تا مدت‌ها کاری پیدا نکند یا کاری را بیابد که در شان و جایگاه خودش نمی‌بیند، افراد تلاش می‌کنند به هیچ وجه بیکار نشوند. چماق اخراج مدام بالای سر نیروی کار است و این او را از نظر روحی فرسوده می‌کند.

*مشاوره تاثیر ناچیز بر سلامت روان نیروی کار دارد

بعضا مسئولان عنوان می‌کنند که در راستای سلامت روان نیروی کار و پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی لازم است مشاور و روانشناس در محیط‌های کار استقرار یابند. برخی واحدهای صنعتی بزرگ بهداری و کادر درمانی دارند. برخی بر این نظرند که استقرار روانشناس هم مثل پزشک حداقل در کارگاه‌های بزرگ ضروری است.

ساسانی در این باره می‌گوید: این سوءبرداشت هست که نبود سلامت روان به معنای روان رنجوری است، در حالی که همه افراد ممکن است با کاهش رضایتمندی و سلامت روان پایین مواجه شوند، اما همه اختلال روان ندارند و چیزی حدود یک چهارم افراد دچار اختلالات روانی هستند. یک روانشناس در محیط کار شاید بتواند جلوی برخی خود ویرانگری‌ها را بگیرد. ممکن است فرد در آستانه خودکشی را راضی کند دست از کارش بردارد یا کارگری عصبی را که کنترلش را از دست داده و می‌خواهد به کسی در کارگاه آسیب بزند، آرام کند. اما روانشناس نمی‌تواند سطح سلامت کل افراد را بالا ببرد.

او ادامه می‌دهد: کارفرمایان می‌توانند از آموزه‌های روانشناسی مثبت در راستای ایجاد محیط آرام برای کارکنانشان استفاده کنند، اما این خنده‌دار است که بگوییم یک یا چند نفر را استخدام کنند تا کارگران را شاد کنند و... ؛ حداقل این وظیفه روانشناس نیست. برای بهبود سلامت روان افراد شاغل باید مشکلات زیربنایی رفع شود. حقوق مکفی، امنیت شغلی و مواردی از این قبیل تاثیر زیادی بر سلامت روان افراد دارد.

پیچیدگی‌های بازار کار منجر به فشارهایی به افراد شاغل شده است، آنقدر که سلامت روحی آنها را به خطر می‌اندازد. این اتفاق می‌تواند عواقب مختلفی داشته باشد و راهکار رفع آن برداشتن فشارهایی است که بر افراد اعمال می‌شود. امنیت شغلی و امنیت اقتصادی می‌تواند سطح رضایتمندی نیروی کار و سلامت روان آنها را بالا ببرد.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا