اخبار
کد خبر : 10904 ۱۳۹۹/۰۷/۰۱   ۲۱:۴۳:۱۸

نگاه؛
سایه سنگین کرونا بر ماه مهر

 

علی افشار/ پیشترها، مهرماه می آمد و مهرها با خود می آورد. امسال اما مهر آمد ولی زجر آورد و قهر. زجر دانش آموز و معلم برای یاد دادن و یاد گرفتن. قهر اولیا با مدرسه و قهر مدرسه با نظام آموزشی.

بازگشایی مدارس، این بار مثل هیچ از سال‌هایی که به یاد داریم نبود. آموزش ابتدایی و متوسطه، ناگهان به شکل آموزش عالی شد. مثل دانشگاه. هرکس، هر موقع خواست کلاس بگیرد و بیاید. مدرسه در انحصار و محاصره خانواده واقع شد. والدین مانع از رفتن بچه به مدرسه شدند. در خیال آنها، هر آموزشگاه چه بسا به یک قربانگاه تبدیل شده است. در حالی که می دانستند در خانه های هیچ کدامشان، مقررات بهداشتی به اندازه مدرسه رعایت نمی شود. تنها ذوق والدین در این وانفسا، شانه خالی کردن از زیر بار پرداخت شهریه و کمک هزینه تحصیلی به بهانه وجود کرونا و نبودن آموزش حضوری بود.

مدیران نیز مثل هرسال نمی توانستند با پیش کشیدن حرف هزینه آب و برق و سوخت برای قانع کردنشان، دقایقی منبر بروند.

حال، صدای سرود صبحگاهی بچه ها و نرمش صبحگاهی و های و هوی زنگ تفریح، از مدرسه رخت بربسته است. کلاغ های غصه در حیات مدرسه، لانه کرده اند. دیگر والدین برای بردن بچه‌هایشان، دم در مدرسه صف نمی کشند. بیم تضعیف اقتدار مدیران می رود.

بندگان خدا به دانش آموزان سرگردان در مدرسه، با تواضع بسیار می گویند؛ می بخشید که می پرسم اما کلاس تشریف نمی برید؟! راستی که چه سالی شود امسال. کرونا که آمد، فاصله گذاری اجتماعی ایجاد نمود و همه را از هم جدا کرد. فاصله گذاری اجتماعی اما فقط در حوزه ایمنی و بهداشتی نبود که بین جامعه انسانی هم بود. حتی در پیوند نمادین خانه و مدرسه که اکنون دیگر به تار مویی بند شده است. مدرسه، اولیا، دانش آموزان و معلمان، هریک دارند به راه خودشان می روند. ویروس نوظهور حتی اسرار مگوی نظام آموزشی را افشا کرد.

افت تحصیلی، بی انگیزه بودن دانش آموزان، تصمیم گیری های ناشیانه نظام آموزشی، جدایی خانه از مدرسه، مشکلات شغلی معلمان و بسیار چیزهای دیگر را جارزده است.

ما که یک عمر شعار داده بودیم؛ مدرسه، مدار سلامت جامعه است و درب هر مدرسه ای را ببندید؛ درب زندانی را گشوده اید و تعلیم و تعلم ، عبادت است و ... اکنون چه ساده، چه به سادگی توقع تعطیلی مدرسه را داریم. البته که سلامت بچه ها، مقدم بر معرفت آنهاست اما از نرمش و کرنش معنی داری که در این موضوع رخ داد، خوب می شد فهمید که همه گناه گردن کرونا نبوده است. راستش ، پیشتر هم مدرسه های فرسوده و عبوس، نیمه تعطیل بودند و نظام آموزشی بی بودجه هم ناکارآمد شده بود. این را هم از سیاست های یک بام و دو هوای این نظام و طرح و برنامه های تکراری و شعاری آن می شود حدس زد و هم از خلال حرف اولیا که وقتی بچه هایشان را به مدرسه نمی فرستند و از پشت تلفن می گویند: بچه من چه نفعی از فارغ التحصیلی می برد که برای یک سال بیشتر ماندن در مدرسه ضرر بکند؟ مگر در جامعه شغل ریخته است؟

کرونا به ناگاه، سخنگوی هرچه سمینار و صنف و سندیکای فرهنگیان شد و با صدای رسا اعلام کرد که اوضاع خیلی خراب است و این نظام به انتهای خودش رسیده است. نظامی که محصور در یاد دادن  نوشتن و حساب کردن و امتحان گرفتن و نمره دادن و بی اعتنا به پروررش مهارت های زندگی شده است. نظامی که چه بسیار استعدادها و احساس های ناب انسانی، زیر دندانه های چرخ هایش له شدند. نظامی که سردی و زمختی از چهره اش می بارد. نظامی که نه پیشرو که پیرو سیاست و اقتصاد است، البته که آموزش حضوری خوب است اما خوب تر سالم و مطمئن نشستن در کلاس های آن است.

بنا براین شاید شایسته تر آن است که به وضع موجود ولو علی رغم میل باطنی، تن دهیم و اندکی از تاکید و تربیت کردن های شفاهی و دستوری دست بکشیم و در عوض در آنچه به نام آموزش و پرورش کرده ایم و می کنیم، تامل و تدبر نمائیم تا فردا نگویند مگر نظام آموزشی تا الان چه گلی بر سر بچه ها زده است که الان با تعطیل شدن مدارس، قادر به تداوم آن نباشند. تا نگویند که با یک گوشی و یک خط اینترنت و با یک شبکه شاد بین مشتی دانش آموز ناشاد هم می شود بی نیاز مدارس و معلمان، کار آموزشی کرد.

باری، کرونا، مثل تمام حادثه ها، آینده و رونده است. خطرش خواهی نخواهی برطرف خواهد شد اما خاطره اش تا همیشه می ماند. خاطره ای که درس آموز و عبرت آفرین است. همین که همگان پی به ارزش حضور و نفوذ معلمان بردند که با پیشرفته ترین آموزش  های مجازی نیز، جایگزینی برایشان قابل تصور نیست. برای آنها که بی ریا و باصفا، غم آموزش بچه های مردم را می خورند، آنها که حتی وقتی دولتمردان آئین بازگشایی مدارس را به صورت مجازی برگزار می کنند، خود به طور حقیقی و حضوری، پانزده روز زودتر در مدرسه حاضری زدند، آنها که نمی توانند و نباید مثل دیگران شاد باشند و چالش رقص راه بیندازند، آنها که که با یک پراید لیزینگی خود را به مدرسه می رسانند و در یک موبایل قسطی و به زحمت شبکه شاد را نصب می کنند، آنها که شماره موبایلشان دست عالم و آدم افتاد و کوچکترین اشتباهات لپی و لفظی شان، اسباب خنده برخی بی درد و خونسرد در خانه های آن چنانی شد، آنها که با ماسکی خفه کننده در خط مقدم آموزش نشستند اما مدافع و ایثارگر هم لقب نگرفتند. آنها که به خاطر چند روز تعطیلی ناخواسته، به راحت طلبی و مفتخوری متهم شدند و... کرونا زحمت داشت اما رحمت هم داشت؛ همین که به اولیا یاد داد تا در جای خالی مدرسه ها، قدرشان را بدانند که در طول روز، حداقل جای امنی برای مواظبت از آنها بود.همین که به نظام آموزشی گوشزد کرد به جای این همه آموزش های سیاسی، کمی هم در صدد اعمال سیاست های آموزشی باشد. همین که به مسئولان سفارش کرد در عوض آموزش عدالت اسلامی، به فکر برقراری عدالت آموزشی باشند.

باری، ما دیر یا زود، دوباره به مدرسه برمی گردیم اما تا آن زمان دلمان برای های و هوی بچه ها و شلوغی مدرسه ها و اصلا برای با هم خندیدن هایمان تنگ خواهد شد.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا