اخبار
کد خبر : 10893 ۱۳۹۹/۰۶/۳۱   ۱۶:۵۷:۵۱

دیدگاه؛
دیواری کوتاه تر از مدرسه نیست؟!

 

نرگس کارگری/ فاجعه‌ی انسانی در جامعه ما با بازگشایی مدارس رقم نخورد. این حادثه در همان بهمن و اسفندی رخ داد که کنترل و قرنطینه صورت نگرفت و حتی در ماه های قبل از آن با توجه به مستندات برخی پزشکان در بیمارستان ها تعدادی با علایمی منطبق بر کرونا، جان خود را از دست دادند اما صدای ناله هایشان به جایی نرسید. فقط می بینیم که چگونه دودش در چشم مدرسه و دانشگاه رفت.

کسی دلش نسوخت. دردش هم نگرفت. چون دانش آموزانِ مرفه و تنبل از خدا خواسته که همواره خود زودتر از کادر مدرسه با حاضر نشدن سر کلاس، ایام عید را شروع می کردند، امسال از فرطِ شادی ذوق مرگ شدند. معلمان هم نفس راحتی کشیدند که به کارهای عقب افتاده خویش برسند. آن هایی که همه‌ی کارهایشان در زمان مدرسه است و چقدر دغدغه‌مند بودند که چنین تعطیلاتی تعبیه شود که به گرفتاری‌هایشان برسند.

همین حرکات و رفتارهاست که زحمات معلمان و فرهنگیانِ خوب و پرتوان جامعه را هم بی‌ارج و قرب کرده است.

این جمله حتما برایتان آشناست. "معلمان سه ماه تابستان را هم بی زحمت، مزد می گیرند ."

دو هفته قبل از بازگشایی مدارس، علی رغم آنکه همگان در جریان آغاز سال تحصیلی از 15 شهریور ماه بودند مجدد رگ غیرت آرمان‌های سیاسی عده ای به جای آرمان های تربیتی شان باد کرد. با اینکه خوب می دانستند که مدارس در شُرفِ باز شدن هست، اجرای هر پیشنهادی را هرچند باطل بر معروف استناد کرده و ارتکاب هر چه خلاف آن گفته شد را از سوی جاهل برداشت نموده و به نهی همت گماردند. ساحت های آموزشی هر چند همتراز با سند تحول بنیادین پیش نمی رود و همواره چوب لای چرخش هویداست، در بازگشایی مدرسه نیز شکوه ناسازگاری اش را همه دیدند و شنیدند. لطفا پوزش بطلبید. هر چند به این فرهنگ سالهاست عادت ندارید. بیشترین استفاده را هم در تعطیلات مدرسه و هم اکنون در بازگشایی اش، همان اقماری بردند که صاحب امتیاز بوده و رفته رفته، حق آب و گِل در این وزارت خانه پیدا کردند.

 لیکن بازگشایی مدارس را به نفع خود تلقی کرده و خدای ناکرده ردی از حق قانونی، مدنی، شهروندی و عرفی و شرعی دانش آموزان محروم استمداد نشد.

تمام آموزشگاه های زبان و مهارت های دیگر با تعداد 8 تا 10 نفر در سطح شهر و استان در حال فعالیت هستند. اتفاقا همین والدینی هم که از حضور فرزندانشان در مدرسه و کلاس درس خودداری می کنند برای غیبت نخوردن میوه‌ی هستی خویش در کلاس‌های متفرقه برنامه ریزی منظمی دارند.

به نظر می رسد ویروس کرونا کلاس کارش در همه جا بالاست جز مدرسه که پَلَشت و زشت و بد قواره نشان داده شده است.

تنبلی روزافزون طالبان علم در پس سستی و کرخی برخی معلمان و مدیران برای ورود به محل کار و بهانه جویی ترس از کرونا موجب شد به راحتی با هر سیاستی با همان گفتارهایی که در هر مرحله نشان از عطف به ماسبق دارد، به خانواده ها تلقین کند که ای پدر و مادر، بفهم حضور فرزندت در مدرسه مساوی‌ست با مرگ ناشی از کرونا. پس بر ماندن در خانه و رفع زحمت از بار مسئولیت ما تلاش کن.

به طور کلی هر کجا حرف از تعطیلی، کم شدن ساعت های کاری و بخور و بخواب می شود، حتما از معلمان یاد خواهد شد. این روزها معلمان ثابت کردند که این ضرب المثل پر بیراه نیست :

تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها!اگر امکانات مدارس کم و ناچیز است. به جای ماندن در خانه و یا نشستن بر صندلی های مدارس و غر زدن، همت کنید، همه با هم مطالبه کنید و کمک کنید بودجه ی به حق مدارس دولتی را به تدبیر و سبک شجاعت خود بستانید. قهرا با مدرسه رفتار سرد نداشته باشید و خود را از گوشه گیری و تمسخر اذهان نجات دهید.

جالب است این همه سر و صدا و جبهه گیری علیه بازگشایی مدارس در زمانی که ناگهان آمار مبتلایان به کرونا و مرگ و میر ناشی از آن، ملعبه ی دست سودجویان در زمستان 1398 و مردادماه 1399 شد، کسی از کاهش خنده دار و تدریجی آمار فوتی ها فغان بر نیاورد. صدای رسانه ها هم در نیامد. جز صدای معلم کسی مدافع مدرسه و بی دفاع بودنش نشد.

یعنی کرونا آن زمان ها به برخی از افراد الهام کرد که من چند وقتی را به استراحت می روم و یا عده ای به دلیل سختی کار، تایمی را به وی مرخصی استحقاقی داده بودند؟ کدام یک صحیح است؟

باید گفت که همان گونه که مردم در هر ماجرایی جامانده و بازمانده دارند آماری که این روزها مجدد در حال اوج گیریست و پیشرفت چشم گیری دارد، همان ارقام گم شده در گردش پایان سالی سازمان آمار ستاد مقابله با کرونا است.

آمار مسافرت ها و عزاداری های مردادماه هم در پایان شش ماهه‌ی اول سال باید به اسم بازگشایی مدارس نوشته شود. آیا دیواری کوتاه تر از مدرسه نیست؟!

بسته بودن مدارس و دانشگاه ها یعنی از بین رفتن کور سوی امید برای دلسوزان حقیقی آینده‌ی ایران.

همواره جهل و نادانی، افق‌های روشن عروج به فهم و دانایی را به واسطه‌ی ترس و نگرانی از دانستن، ضایع می‌کند.

همان گونه که در میان فرهنگیان ممکن است تعدادی که بدون هیچ زحمتی وارد این سیستم و شغلی به این مهمی شده باشند، امروز کوس تعطیلی و استراحت در منزل و اداره کلاس هایشان توسط سایرین در فضای مجازی را به قرار گرفتن در کارزار مبارزه با زدودن غبار بی سوادی در جامعه به قامت خود دیده اند، چه جای حرف برای دفاع از حیثیت شغلی معلم باقی گذاشته اند؟

 ایستادن در مقابل کاهلی و نادانی کار سختیست. جای این علامت سؤال بزرگ وجود دارد که چگونه برخی مسئولین و حتی مدیران و معلمان در مدارس حاضر می شوند به اخبار خلاف واقع دامن زده و با تشویش و دلهره در خانواده ها، آموزش حضوری را در تنگنا قرار دهند؟

اگر نمرات مفت و مجانی همین معلمان در سیستم آموزشی نبود، موجی از متخصص نماها، اصرار بر تجویز نابه جا و اشتباه تعطیلی و پیچیدن نسخه " قفل بر در مدارس" رقم نمی خورد.

معلمان خسته‌ی روی مبلمان نشسته چگونه می توانند تن خسته و خواب آلود و دردمندی را که از فرط فقر و درد و رنج به انزوا رفته است را بیدار کنند؟ اینان که خود خیس خوابند!

هر کس در هر جایگاهی باشد و نتواند حقانیت را بر نفسانیت ترجیح دهد عاقبتش مکتوم مانده است.

آموزش و پرورش باید این خطایش را بپذیرد که تعطیلی ناگهانی و طولانی مدت از اسفندماه عواقب جبران ناپذیری برای جامعه در برداشته و مدرسه را هم تو سری خور کرد.

عذرخواهی کنید. هیچ مشکلی ندارد. فرهنگ پسندیده ای ست.

اقتدار مدرسه با تصمیمات اشتباه و غیرکارشناسی به ورطه ی سقوط گذاشته و کسانی که سال ها آرزو می کردند این حوزه را در سیطره‌ی خود بگیرند، از فرط خوشحالی در پوست خود نمی گنجند. باورشان نمی شود که چنین رویایی را بدون ذره ای پادویی به دست آورده باشند.

اگر می خواهید حق الناس بر گردن نداشته باشید با قدرت هایی که ولا کم در دست دارید، جایگاه مدرسه را به سان همان زمانی که برای ترجیع‌بندهای مدرسه محوری با آب و تاب می خواندید و اسمش که می آمد، یقه پاره می کردید، اکنون بدون اغماض قدم جلو بگذارید.

مدارس باید باز شوند. حضوری نه مجازی و به قول خانواده ها، فضایی!

خانواده ها باید بدانند همان گونه که بقیه‌ی سنگرها را خوب حفظ می‌کنند، مدرسه یعنی بهترین مأمن برای دانش آموزان نباید خالی بماند. آنان باید از مدیران و معلمان مدارس بیش از آنکه در خانه ماندن و تعطیلی مدارس را بخواهند، بهترین آموزش حضوری و فیزیکی در محیط حقیقی با امن ترین شرایط را بخواهند. این که بگوییم نیست و کو تا اعمال کنند، خود گره کوری در تعیین هدف شما از آینده است. شما به اندازه ی خودت قدم بردار. هر چند کوچک باشد.

آموزش و پرورش باید این خطایش را بپذیرد که تعطیلی ناگهانی و طولانی مدت از اسفندماه، عواقب جبران ناپذیری برای جامعه در برداشته و مدرسه را هم تو سری خور کرد.

مدرسه اگر جایی برای حضور دانش آموز نباشد، بهترین انبار برای تلمبار کردن کالاها، مکانی برای خرید و فروش، درمانگاه و بعضا بنگاه می شود. این مکان مقدس، تعلیم و تربیت را در خود نخواهد دید تا وقتی به اهمیت و جایگاه آن پی نبریم.

آنانی که اصرار بر بسته ماندن مدرسه به صورت حضوری دارند فرزندانشان در مدرسه های عادی درس نمی‌خوانند که امروز نگران بچه های مردم باشند.

مدرسه‌های ما هر چه قدر هم که ضعف داشته باشد، بودنش بسیار بهتر از نبودنش هست. با بقیه‌ی مراکزی که بود و نبودشان خللی ایجاد نمی کند فرق دارد.

دیری نخواهد گذشت که در صدر اخبار روزانه خطر سلامت روان و افسردگی‌های ناشی از دورماندن از مدرسه گریبانگیر جامعه می شود. چه بسا آسیب های اجتماعی همین شش ماه نیز از چشم کارشناسان حوزه‌ی روانشناسی، جامعه شناسی و مددکاری اجتماعی دور نیست. حال چرا همه سکوت کرده‌اند را نمی‌دانم!

بچه ها را به همه جا برده اید. مهمانی، مسافرت، انواع و اقسام مراسم های شاد و مذهبی، مراکز خرید و هر کجا که شاید حضورشان الزامی نداشته است. نوبت مدرسه که می رسد، آمار مبتلایان را به عنوان خطری برای سلامتشان بهانه می کنید!

لابد کرونا دست به سینه در مدرسه نشسته است؟! احتمالا در مکان های دیگر تیک حاضری نمی زند!

چرا خودتان را گول می زنید؟! توجیه کردن باری که بر دوشتان هست را سبک نمی کند.

جای این علامت سؤال بزرگ وجود دارد که چگونه برخی مسئولین و حتی مدیران و معلمان در مدارس حاضر می شوند به اخبار خلاف واقع دامن زده و با تشویش و دلهره در خانواده ها، آموزش حضوری را در تنگنا قرار دهند؟

آیا با وجود آنکه می دانیم و می دانید آموزش مجازی به جای تزکیه نفس سردی و بی تفاوتی در یادگیری حاصل می کند و دوری از تحصیل علم نوعی فقدان عاطفی را در جامعه رقم می زند، باز هم حاضرید با دست و دلبازی در تضییع حقوق مسلم دانش آموزان از آموزش رایگان و حضوری، تمام و کمال تباهی استعدادها را صرفا به خاطر فقر، دامن بزنید و به فراموشی بسپارید؟

معلمان باید شهامت در اظهار حق و جلوگیری از تخلف را داشته باشند .

تدریس، هدایت و نظارت بر فعالیت های دانش آموز در مدرسه وظیفه‌ی یک معلم است. این که این ایام تغییر چارچوب شغلی داده اید و فقط از سر ناچاری و جلب رضایت و کسب امتیاز مدیران در مدارس به جای کارشناسان حوزه‌ی تکنولوژی آموزشی، سازمان پژوهش و تألیف و تدوین کتب درسی، بسیج شده اید تا گروه‌های درسی را سربلند نمایید و از مسئولیت خطیر خود باز بمانید، مستقیم و غیرمستقیم ثابت کرده‌اید که وضعیت اسف بار جامعه حاصل بی ثباتی در تصمیم گیری ها و فراموشی وظایف محوله و دخالت های نابجای شما در امورات دیگر است.

شما حتی از خانواده و فرزندان خود نیز غافلید و تمام وقت و شبانه روزی در حال تولید محتوا هستید. همان قدر که بر فوروارد آمارهای این کانال و آن کانال برای افزایش و یا کاهش تعداد مبتلایان به کرونا  و تشویق بر نیامدن دانش آموزان به مدرسه دارید، نگاهی به زندگی های شخصی خود نیز بیندازید و ببینید که به دلیل رعایت نکردن مساوات در حرفه و خانواده، التزام، تعهد و مسئولیت پذیری به همسر و فرزندان خود را نیز از دست داده اید.

اگر امنیت شغلی یک معلم در گرو بیگاری کشیدن و پای بندی به خواسته هایی باشد که در حدود شغلی اش تعریف نشده است، هرگز احساس رضایت در نتیجه کار دیده نمی شود.

در تولید محتوایی که برای دانش آموزان و گروه های مجازی انجام می دهید، برای توضیح تحکیم بنیان های خانواده، باید بنویسید "احساس مسئولیت را فقط به شما درس می دهم ولی چون خودم آن را رعایت نمی کنم ملزم به یادگیری آن نیستید".

معلم بودن کار هر کسی نیست. انسان سازی کار بیهوده کردن نیست. ارتباط مؤثر دانش آموز با معلم در فضای مجازی حاصل نمی شود. تمام دنیا می دانند که انسان موجودی اجتماعی ست. مواجه شدن با مخاطرات نیز جزیی از زندگی اجتماعیست ولی یادگیری مدیریت بحران را هیچ کس به ما یاد نداده است.

این روزها دل مشغولی‌های معلمان دلسوز و بعضا خانواده هایی که علاقه‌مند به آزادی جنسیتی هستند، جابه جایی گلدان با قرآن در یکی از طبقات میز تلویزیون و حذف تصویر دختران از روی جلد کتاب شده است.

ذهن ها به حاشیه رفت و با وجود آنکه تغییرات اساسی و مهم تر از این در کتاب ها وجود دارد، ظهور بالینی  این کم توجهی در جامعه دیده نشد. این نکته روان‌شناختی مبرهن است که ظاهر اهمیتش بر باطن نزد مردم ما زیاد است.

حواس و دقت و توجه مردم ما را به راحتی می توان به سمت حواشی کشاند و از متن دورشان کرد، اما مهارت و کاردانی معلمان نباید درگیر هشدارهای غلط و شیطنت‌های مشترک قرار بگیرد.

معلم خود بیدارگر است. این رفتار سازش مأبانه برخی معلمان و مدیران در مدارس با تمایلات رهگذر، گفتار و نغز دلکش و زیبای کلام روح انگیزشان را از جامعه‌ی فرهنگی می زداید و اعتماد دیداری و شنیداری جمع را به انزوا می کشاند.

حُسن بصری باید به هر راهی که می خواهد برود چه چپ و چه راست چه شرق و چه غرب سوگند به خداوندی باشد که دانایی و کسب آگاهی را تحفه ای ارزشمند برای شرط صحت عقل و ادعای شریف بودن انسان و تقاضای عافیت بر وجدان باشد.

عزت و احترام را چه ملت ایران و چه معلمان و مربیان عزیز خودشان برای خودشان تأمین می کنند.

اگر امکانات مدارس کم و ناچیز است. به جای ماندن در خانه و یا نشستن بر صندلی های مدارس و غر زدن، همت کنید، همه با هم مطالبه کنید و کمک کنید بودجه ی به حق مدارس دولتی را به تدبیر و سبک شجاعت خود بستانید. قهرا با مدرسه رفتار سرد نداشته باشید و خود را از گوشه گیری و تمسخر اذهان نجات دهید.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا