اخبار
کد خبر : 10840 ۱۳۹۹/۰۶/۲۲   ۲۱:۳۹:۳۹

دیدگاه؛
تعطیلی مدارس و تاثیر آن در بیداری و تفکر انتقادی

 

نرگس کارگری/  آموزش و پرورش ما مانند بیماریست که برای بهبود خود سال ها به هر پزشکی که مراجعه می کند، همه پزشکان فقط به توصیف درد او می پردازند! در حالی که این بیمار از درد می سوزد و به خود می پیچد، متخصص دلسوزی پیدا نمی شود که درمان این درد را نسخه کند!

امیدوارم تلاش امروز ما توصیف درد نباشد و گامی فراتر نهیم و به راه حلی برای کمک به آموزش و پرورش برسیم.

انسان در روزگار بحرانی به دنبال بلاگردان می گردد؛ مربیان حرفه ای به انتقاد سازنده و راهنمایی فلسفی نیاز دارند، نه به انتقاد ویران کننده تا دیدشان وسعت پذیرد و شاید که به فرصت های بی مانند زمان آگاه شوند.

دو رفتار افراطی در جامعه باب شده است :نوع اول رفتاری مبنی بر کوته نظری و خرسندی که اخلاق گوشه گیرانه را می سازد و با آرمان های تربیت واقعی که وابسته به خودسنجی همیشگی هست ناسازگار است.

افرادی که اصول سحرآمیزی را برای آموزش و پرورش پیشنهاد می کنند، موضوع های پیچیده ی این دستگاه را نمی بینند که هم رسالت اجتماعی دارد و هم رسالت فردی.

این نوع دوم رفتار افراطی است که با ترویج بدبینی های عمیق در میان مردم، اجازه نمی دهند واقعیت ها مشخص شود. اتکا به جنبه های منفی نظام تربیتی را مورد تحسین خود قرار داده و کورکورانه، پایه های نمونه ی درخشان فریب عوام را با تقلید از معلومات ناقص جامعه ای که مرتب در حال کشمکش بر سر تفسیر های غلط از دموکراسی ها هستند را به عنوان تفکری مستقل، نجویده به خورد ملت می دهد و شعار غیر علمی را در هر زمینه ای به سان نظر کارشناسی لازم می بیند که هر بار آفرینش نموده و با بر پا کردن جنگ های تمام عیار به رخ بکشند. کار معلم بر حسب نظر سقراط این است که افراد معمولی را بیدار کند. وی عقیده دارد بیشتر افراد دارای افکار غیر معقول هستند. در مرگ کاذب به سر می برند و در مغاکی از حقایق ناقص و اوهام زندگی می کنند.

باید گفت، علیه نادانی بجنگید، ببینیم آیا از وجود خودتان چیزی باقی می ماند؟!

این جنگ ها را در تمام جبهه ها معنادار توصیف می کنید و جامعه ی منطقی معلق در رفتن به بهشت یا جهنم نموده اید!

انگار حواستان نیست که از آن طرف پشت بام افتاده اید؟

خلاقیت با خودسنجی آغاز می شود. ما فقط زندگی کردن را نمی خواهیم، بلکه می خواهیم که در سطح بالایی زندگی کنیم. محیطی که دارای انگیزش باشد، موجب گسترش علاقه و تمرکز در حواس می شود و مدرسه بهترین مکان در ایجاد این حواس در میان دانش آموزان است.

هدف تربیت روشنگری است. برای رسیدن بدین هدف باید یک اقلیت خلاق و فداکار پرورش یابد و همزمان با آن برای پیشرفت فرهنگ به جمعی نیاز است که به ارزش آن پی ببرند.

دانش آموزان و اولیا در کلاس و مدرسه ی محل خدمت من به ارزش تربیتی و جایگاه مدرسه حتی در کنترل بحران ها معتقدند و بدون هیچ اجباری تمام ایام هفته فرزند خود را به مدرسه آوردند. در کلاس ۳۸ نفره دو نفر هم آزادانه تصمیم گرفتند، به صورت مجازی آموزش ببینند.

در این هفته برخی دانش آموزان علی رغم آن که گروه بندی شدند، مصرانه می خواستند که هر روز را به جای دو روز در هفته به کلاس درس بیایند. این تعداد حقیقتا هیچ امکاناتی در خانه ندارند .

این اتفاق و حضور مشتاقانه والدین و دانش آموزان، مسئولان منطقه را بر آن داشت تا نیروهای نیمه آگاه خود را هم در زمینه تعلیم بهینه دانش آموزان و تضمین کیفیت بیشتر پروتکل های بهداشتی حساس تر نموده و جدی تر وارد عمل شوند.

دیدن این صحنه ها موجب شد لحظه ای احساس کنم عدالت آموزشی برای دانش آموزان کم بضاعت به خاطر نداشتن امکانات ایجاد شده و از این که مدرسه مأمنی برای کودکان باشد خوشحالم. شاید معجزه همین اتفاق باشد.

تعداد دانش آموزان را در کلاس ها می توان کمتر کرد ولی نباید آنان را از حق آموزش عمومی و رایگان محروم کرد.

آنانی که توان مالی و بنا بر ادعای خود بار معنوی زیادی دارند، می توانند در اوج امکانات برای فرزندان خود آموزش را مهیا نمایند. در این ایام بهتر است کمی خوددار باشند و نظریه های لغزش پذیر را به بدنه ی بیرونی و درونی سیستم آموزش تزریق نکنند و همزمان با رشد و بالندگی بنیه ی اقتصادی خود، مانع برجستگی های همسنگ لااقل در حیطه ی آموزش بری عوامی که کمتر در معرض توسعه بوده اند نشوند. سنگ اندازی های این افراد برای حفظ منافع خویش است و این بر متولیان آموزش و پرورش پوشیده نیست. از آب گِل آلود ماهی نگیرید.

اشراق نتیجه بخش در آموزش و پرورش در هر کشوری، دنباله روی از فرهنگ کشورها و تمدن ها نیست. بلکه نظم در تحصیل و رسیدن به هدف است که مقدمات خشنودی را فراهم می سازد.

تمام کسانی که امروز دایه ی مهربان تر از مادر شدند و برای بسته شدن و بسته ماندن درهای مدارس از علوم مابعد الطبیعه استفاده کردند، خود یک طرف دعوی در ایجاد این مصیبت های فعلی هستند.

هنرهای زیبای ایشان را در هسته ی مرکزی دانش و ثقل شرایط در قالب مافیا در تمام مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی دیده ایم و در آموزش و پرورش بدترین نمود را شاهد بودیم.

هر کجا به نفعشان بوده عملکردهای معلمان و آموزش و پرورش را به ضرر جامعه و حتی بین الملل دیدند و اگر احساس بی قراری کردند از خودشان استعدادهای برتر ساختند و هیجان های درونی خویش را با سرزنش آموزش و ناتوانی معلمان در ترازوی میزان گذاشتند.

با این رفتار این بحث مطرح شد که ما از شرایط مدینه ی فاضله می خواستیم. کسی به ما میدان نداد. جای سؤال است تاکنون که همه چیز دستتان بود پس چه کردید؟

هرچند آموزش و پرورش نیز دیر به دیدگاه های اشتباه پی می بَرَد و با تعطیلی ناگهانی مدارس در اسفندماه، فضای سوار شدن سودجویان را بر گُرده ی هر ذی نفعی در این سیستم به هر که از راه رسید داد و این امر موجب شد تا صاعقه های مخرب، مدارس را به قصد منفعل شدن همیشگی در خاطر مخالفان رشد و پیشرفت این سرزمین نشانه برود. رگه های حیات در مدارس نباید خشک می شد همان گونه که در تمام کشور، در هر وهله از جَنگ گرفته تا شوی تبلیغاتی در قالب جُنگ سیاسی، مدارس پایگاه محکمی محسوب می شود، بزرگ منشی نمایید اجازه دهید صاحبان این خانه نیز دوران طلایی عمرشان را از آن فیض ببرند.

مدرسه محل جلسات و گردهمایی های تاریخی برای برخی خاندان ها، جان پناه برای جنگ، حوزه ی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، مرکز سنجش، برنامه های مذهبی، مرکز غربالگری حتی در زمان بحران کرونا می تواند باشد ولی برای درس خواندن و درس دادن مشکل زاست؟

کار معلم بر حسب نظر سقراط این است که افراد معمولی را بیدار کند. وی عقیده دارد بیشتر افراد دارای افکار غیرمعقول هستند. در مرگ کاذب به سر می برند و در مغاکی از حقایق ناقص و اوهام زندگی می کنند.

دانش و اخلاق به هم وابسته است. این روزها می بینیم که عده ای برای مخالفت با انزجارهای اجتماعی، وجدان کاری را عَلَم کرده و محافظه کارانه جلوه های تحریف از آرمان های تربیتی را با انکار حقیقت معرفی می کنند و با وجود آنکه خیلی خوب می دانند که استدلال های ترس آورشان، منطقی نیست، به دنبال حلول پیامدهای ناگوار، پیش گویی هایی را مطرح می کنند که پرسش های سنگینی را به جا می گذارد که در روزهای حزن انگیز کجا می روید که حضورتان کم رنگ می شود؟

تعطیلی مدارس و دوری دانش آموزان از محیط علم و دانش، محرکه ی چرخ تولید و پیشرفت شما را در کجا مختل می کند؟ دانش آموزان و اولیا در کلاس و مدرسه ی محل خدمت من، به ارزش تربیتی و جایگاه مدرسه حتی در کنترل بحران ها معتقدند و بدون هیچ اجباری تمام ایام هفته فرزند خود را به مدرسه آوردند .

خیلی از شما که از مدرسه و باز بودن آن بیشتر سود می بردید و جیبتان پر پول تر است، چرا دم از ناشکری می زنید؟ حال، شما را چه شده است؟

بعید است از عملکرد های خود پشیمان شده باشید. چون حرص و طمع به این راحتی از حریص دست نمی شویَد. ولی بهتر است شفاف بگویید چوب لای چرخ کدام مرحله از برنامه هایتان رفته است؟

همان طور که روح فرمانروای بشر است، خدا هم بر جهان فرمان می راند. نظام قابل ملاحظه ای در جهان نمودار است. اگر بخواهیم ضربه ای به سلامت سواد و یا بهتر بگوییم سواد سلامت بزنیم، عواقب ناگوارش از مرگ و میر کرونا بیشتر است. برای جبران مافاتش، شاید قرن ها سایه ی بدعت هایی که خلق کرده ایم، دامان آیندگان را بگیرد و یقینا به آرامش ابدی نیز نخواهیم رسید. پس تلاش کنیم عاقبت به خیر باشیم.

این طور که از شواهد و قراین بر می آید، هم تعطیلی مدارس و نیز بازگشایی آن، تبعیت از آرمان های سیاسی ست تا آرمان های تربیتی!

دفاع از دانش آموز، بین نظر و عمل گیر افتاده است. تنها عدالت اجتماعیست که می تواند، عدالت آموزشی را برقرار کند. البته به شرط آنکه تمام مسئولان بپذیرند که تک تک آحاد جامعه، حق شهروندی دارند. نه اینکه صرفا برای مقاصد خود شهروندان را آلوده به اضطراب و دلهره های خود از سستی موقعیت هایشان نمایند. تمام کسانی که امروز دایه ی مهربان تر از مادر شدند و برای بسته شدن و بسته ماندن درهای مدارس از علوم مابعد الطبیعه استفاده کردند، خود یک طرف دعوی در ایجاد این مصیبت های فعلی در کشورند.

می توان چنین استدلال کرد که دگرگونی هر چیز به استثنای بد، خطرناک ترین چیزهاست. گذر زمان در این آشفتگی های اجتماعی، باعث شد تا عده ای عادت کنند هر نوع بی نظمی را در پس و پیش قانون و به جای قانون قلمداد نموده و از محدود شدن تنها برای مشیت هایی که لذت خوشی و سرخوشی برایشان دارد ، به عنوان قدرت و حکمت خداوند نام ببرند و باور ندارند که الان یقینا در معرض آزمایش و امتحان الهی اند!

به این فکر نمی کنید که این هجمه ی هرج و مرج، حاصل تربیت مرسومی ست که از در روشنگری با افراط و تفریط آن هم از سوی متفکران بی مایه و فاقد دانش ایجاد شد و چون خوره ریشه ها را می جَوَد.

گمان نمی کنم اگر روحیه های انقلابی برای علم و آگاهی و دانایی هم به جنب و جوش درآید ، آسیبی متوجه ترقی کشور باشد. هر چند خواب خوش را از چشم های زیادی خواهد گرفت!

از قاب پشت بام مدارس، گل های باغچه نقش پرچم ایران را باید به نگاه ها هدیه کند. معیارهای تربیتی، کاشت علف های هرزی نباشد که با شیرین سخنی تاجران گل های کمیاب در حیاط مدارس برای نقش بندی رنگ هایی غیر از سفید و قرمز و سبز کاشته و بوی متعفنشان به جای عطر لاله های پر پر شده بر زمین خاکی این مرز و بوم طنین انداز شود. آهنگ ایران وطن من را باید همه ی فرزندان ما با عشق همنوازی کنند.

فرزندان ایران حق دارند از عدالت آموزشی برخوردار باشند. اگر اقشار مرفه جامعه جلوی بازگشایی مدارس را می گیرند صریحا نمی گویند که فرزندانشان در دامان پرستار و معلمین خصوصی به ارتقا می رسند. سواد خواندن و نوشتن از مردم قشر ضعیف و متوسط سلب می شود. ترس از دست دادن فرزند را باید زمانی به جان والدین می انداختید که می خواستید شیره ی وجودشان را چپاول کنید. اکنون که موقع رشد و نمو و به عرصه رسیدن میوه دلشان هست، به جای همراهی و نجاتشان از بلا و درد و رنج، امیدهایشان را ناامید نکنید.

بسیج محلات، انجمن های مردم نهاد، پزشکان بدون مرز دلسوز، مهندسان زحمت کش، استادکاران فرهیخته، طلاب اندیشمند، مدیران شرکت ها و کارخانه های پربازده، سرمایه داران مواد غذایی ترش و شیرین‌، تریبون دارها و هر آن کس که خود را در جایگاه انتقاد از آموزش و پرورش می بیند به پایداری مدرسه کمک کنند تا جامعه آینده دچار خدشه های مجدد نشود.

دلیری فقط در خط مقدم جبهه ها نیست. اکنون نیازمند رزمنده بودن شما هستیم. شعار میهن پرستی ندهید. در روح میهن بدمید. علم و علم آموزی پایدار است. مدارس بسته نمی ماند.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا