اخبار
کد خبر : 10374 ۱۳۹۹/۰۴/۰۹   ۱۸:۴۱:۳۳

دیدگاه؛
ضرورت پرورش "شهروند اجتماعی"

 

زهرا بهروزی/ در آستانه هزاره سوم، نظام‌های آموزش‌ و پرورش با چالش‌های متعددي در زمینه‌ی اقتصادي، اجتماعي و سياسي از جمله دانش‌ محور شدن جامعه و اقتصاد و تقاضاي روزافزون براي دانش و آموزش و ارتقاي کيفيت آن، محدوديت شديد منابع مالي دولتي، رشد فزاينده جمعيت، مسائل زیست‌ محیطی، ضرورت تربيت شهروندان جهاني و ... مواجه شده‌اند.

چالش های عمیق جامعه جهانی، موجب تجدید یا اصلاح سیستم های آموزشی اکثر کشورهای جهان شد تا از این طریق به رفع نیازهای مربوط به قرن حاضر، اقدام کنند.

نظام آموزش و پرورش یکی از سازمان های مهم است که در پرورش و رشد اجتماعی افراد، نقش کلیدی دارد. از این رو نحوه عملکرد این نهاد در فرایند رشد اجتماعی و پرورش همه جانبه قابلیت های دانش آموزان، عاملی موثر است، چنانچه ديويي معتقد است هدف مدرسه چيزي جز خدمت به زندگي اجتماعي نيست.

از آنجا که مسئولیت پذیری بخش مهمی از رشد اجتماعی افراد است و از سوی دیگر پرورش روحیه مسئولیت پذیری نیز از اهداف اجتماعی آموزش و پرورش ما است، لازم است به این جنبه از ویژگی های دانش آموزان در نظام آموزشی، توجه بیشتری شود، چرا که در نظام اعتقادی اسلام نیز، انسان عضوی مسئول در قبال خود، خداوند و جامعه خویش است.

مسئولیت پذیری اجتماعی میزان تعهد و حس تعلق فرد را نسبت به سایر افراد جامعه نشان می دهد و یک نوع احساس تعهد و التزام درونی در قبال جامعه و دیگران است که توام با الزام اخلاقی در فرد و در جهت تعالی و رشد جامعه، رخ می دهد.

اکنون سوالی که مطرح می شود این است که آموزش های ضروری به منظور نهادینه سازی مسئولیت اجتماعی در دانش آموزان، کدام هستند؟

بسیاری از نظام های آموزشی این موضوع را در حد محتوا محدود می کنند و اینکه هر درس با چه محتوایی باید پیش برود. این نظام ها گاهی آموزش های به ظاهر مدون خود را با روش ها و تکنیک ها سرگرم می کنند و "تکنیک ها" را به معلمان و مربیان، آموزش می دهند.

پائولو فریره یکی از مطرح ترین چهره های روان شناسی و تعلیم و تربیت است که معلم، والدین، مربیان، برنامه ریزان و سیاست گذاران آموزشی را ترغیب می کند تا بینش و نگرش خود را نسبت به انتخاب موضوع، تغییر دهند، او به عنوان یک نظریه پرداز که جریان ها را مشخص و معرفی می کند، معتقد است ما به عنوان معلم، والد، مربی، تسهیل گر و حتی مراقب کودک، لازم است در جریان آموزش به این موارد توجه کنیم:

الف- آموزش هایی که کمک کنند تا زنده بمانیم

به عنوان اولین شرط آموزش، لازم است ما مواردی را به مردم و به نسل جوان (کودکان و نوجوانان) آموزش بدهیم تا بتوانند بقای خود را تامین کنند، این تعبیر همه ابعاد زندگی یعنی بهداشت، تغذیه، رفاه، فرهنگ، قوانین، فلسفه و موارد دیگر را در بر می گیرد.این آموزش به معنای بیان صرف خطرات نیست، بلکه توانمند کردن نسل ها برای شناخت، کنترل و مقابله با این مسایل است. حتی درک مسایل و پیدا کردن راه حل های مناسب و متناسب، روند مهم برای این آموزش است.

ب- آموزش هایی که کمک کنند زندگی را حفظ کنیم

کمک به کم کردن مرگ و میر مادران باردار، کمک کردن مرگ و میر کودکان زیر 5 سال، زنده نگه داشته یک زبان، فرهنگ و یا یک تاریخ بسیار مهم و اساسی است اما بعد از زنده ماندن، حفظ زندگی، از تمام این موارد مهم تر است. یعنی باید تلاش کنیم زندگی کودکی را که از مرگ نجات داده ایم، حفظ کنیم. لازم است برای حفظ آن فرهنگ، زبان، تاریخ، ادبیات و هنر کار کنیم و برنامه داشته باشیم. ضروری است به آموزش هایی بپردازیم که بچه ها بتوانند با ارکان زندگی آشنا شوند، قوانین زندگی طبیعی را بیاموزند و در عین حال برای حفظ زندگی تلاش کنند.رسالت نظام های شاگرد اولی، رودررو قرار دادن کودکان با یکدیگر است

پ. آموزش هایی که کمک می کند زندگی غنی شود

یعنی پس از بقا و حفظ آن لازم است همه ارکان زندگی را غنی کرد. می توان به شیوه های مختلف یک زبان را حفظ کرد، اما اگر برای غنای آن کاری نشود، آن زبان حتما نابود خواهد شد. هنر، ادبیات، فرهنگ، موسیقی، علم و خرد جمعی،  نیاز دارد تا با فعالیت ها و برنامه های مختلف، غنی شود. روبه رو شدن با حوزه های جدید و با دست آوردهای فرهنگ های دیگر، تمرین، خلق و ایده های نو به غنی شدن ارکان زندگی کمک می کند. نظام های آموزشی باید بکوشند و فکر کنند که چگونه می توانند همه حوزه های دانش بشری را پربار و یا کامل کنند.

 یکی از نکات اساسی در فرآیند آموزش، تمرین "مهارت های گفت و شنود" است. گفت و شنود به معنای حرف زدن و شنیدن نیست. بلکه جریانی است که به مجموعه ای از توانایی ها مانند پرسشگری، شک، اعتماد، انتخاب، فرضیه سازی، استدلال، استنتاج، تحلیل، ارزیابی و نقد می پردازد.

چیزی فراتر از انتقال یک سری کلمه یا اطلاعات است. توجه به ارتباطات انسان با انسانی دیگر است.به واسطه نبود ارتباط چیزی که به وجود می آید رقابت، مقایسه و حسادت است. کسانی به رقابت تن می دهند که نمی توانند با فرد رو به رویی خود هم دلی کنند و درکی از رنج و شادی دیگر افراد داشته باشند.

رقابت، فردگرایی و میل بیمارگونه به پیروزی، سم هایی هستند که به روح و روان انسان ها از جمله کودکان تزریق می شود. نظام های آموزشی که ارتباط های کودکان را در برنامه های آموزشی در حداقل ممکن قرار می دهند، کودکان نه به کارهای گروهی تشویق می شوند و نه برنامه های جمعی برای آنها تدارک دیده می شود بلکه به شدت ترغیب می شوند با یکدیگر رقابت کنند.

رسالت نظام های شاگرد اولی، رودررو قرار دادن کودکان با یکدیگر است. در این نظام ها برای موفقیت خود، دیگران را از صحنه رقابت و مسابقه حذف می کنند. چنین سیستمی نمی تواند مدافع فرهنگ گفت و شنود باشد. آنچه مهم است ارائه آموزش های مبتنی بر هم دلی، هم کاری و منطق گفت و شنود است. اینکه افراد جامعه بتوانند برای رنج ها، شادی ها، مسایل و حتی افتخارات خود با یکدیگر همدلی کنند. موضوع رنج آوری که این روزها به عنوان یکی از مهم ترین چالش های اجتماعی کشور شاهد آن هستیم دانش آموختگانی هستند که به دلیل ترجیح منافع شخصی به منافع اجتماعی به عنوان مفسد اقتصادی معرفی می گردند.

برای شکل دهی مناسب به رفتار شهروندان باید اراده حاکمیتی به طور ویژه در حوزه آموزش در کنار سایر حوزه‌ها، وجود داشته باشد.

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا