اخبار
کد خبر : 10163 ۱۳۹۹/۰۳/۱۰   ۰۹:۴۵:۳۵

یادداشت؛
قتل های ناموسی؛ جامعه بدوی و جامعه مدنی

 

سیدمرتضی حسینی/ پدری دختر خود را سر برید و قوانین کشور ما هم جزای چندانی برای او در چنته ندارد، چون طبق یک سنت بدوی، پدر صاحب خون فرزند خویش است.

بخش بزرگی از قوانین ما، قوانین بدوی هستند و محمل عقلانی و منطقی ندارند. در زبان ترکی خودمان مثل زیبایی وجود دارد: " کور توتدوغون بوراخماز ".

جامعه‌ی بدوی کوریست که اسیر تاریکی خویش است. تفاوت مدنیت با بدویت در این است که جامعه‌ی مدنی اسیر سنت و تقلید نیست و منعطف است و پذیرای تغییرات لازم و عقلانی اما جامعه‌ی بدوی جامعه‌ایست خالی از عقلانیت و منطق و اسیر مطلق تقلید از سنت.

به جامعه‌ی بدوی ما بسیاری از سنت‌های اشتباه را به نام اسلام معرفی کرده‌اند در حالی که منشا واقعی بسیاری از این سنت‌های بدوی، اسلام و قرآن نبوده و منشا یا منشاهای دیگری دارند که نمی‌شناسیم.

امیل دورکهایم جامعه‌ی مدنی را جامعه‌ای دارای روابط ارگانیکی معرفی می‌کند که در آن قوانین مشخص، مدون، منطقی و مصوب تعیین کننده‌ی تمامی روابط و مناسبات است.

جامعه‌ی بدوی را نیز  جامعه‌ای دارای روابط و مناسبات مکانیکی معرفی می‌کند که عقلانیت و منطق و قانون در آن جایی ندارد بلکه سنت‌های غیر عقلانی و اسطوره‌ای سفت و سخت تعیین کننده‌ی روابط و مناسبات است و همین سنت‌های بدوی اسطوره‌ای و غیرانسانی و غیرعقلانی است که به پدر مجوز قتل فرزند می‌دهد.

فجایع جگرسوز از این دست چنان زیادند که جامعه‌ی ما از آن تکان نمی‌خورد. تصورش هم جان و روح آدمی را می‌سوزاند که پدری با داس دختر خود را سر ببرد، چگونه می‌توان به چنین درجه‌ای از حیوانیت رسید؟ اما نه! حیوان به چنین رذالتی تن نمی‌دهد، واقعا چه موجود پلیدی است انسان!

انتهای پیام/


نمایش نظرات
 




ارسال نظرات






 
 
درباره ما تماس با ما
طراحی و اجرا